در دایره عشق اگر باران بلا بارید ? عاشق آن است که از دایره بیرون نرود . . .
پروانه احساسم در دام عنکبوتی افتاد ? که عنکبوتش سیر است ? نه میتواند پرواز کند ? نه میتواند بمیرد . . .
طعنه بر خاریی من ای گل بی خار مزن
من به پای تو نشستم که چنین خار شدم...
ای کاش دنیا ساعت بود و من و تو عقربه های آن تا هر یک ساعت یک بار به هم میرسیدیم . . . !
امواج زندگی حتی اگه تو را به ته دریا میبرد با آغوش باز پذیرا باش
آن ماهی که همیشه بر سطح آب میبینی " مرده " است . . .
دلم تنگ است ? دلم میسوزد از باغی که میسوزد .
نه دیداری ? نه بیداری ? نه دستی از سر یاری
مرا آشفته میدارد چنین آشفته بازاری . . .
میگن غمتو به هیچکس نگو ? حتی به چشات ? چون اونم اشک میریزه و رسوات میکنه .
آفتاب پنجره را میشناسد ? حتی اگر بسته باشد
مهتاب به دیدارم میآید حتی اگر خسته باشد
و دل هوای تو را دارد حتی اگر شکسته باشد . . .
آرزو هایم زیر انبوهی از خاکستر
هنوز نفس می کشد
هنوز شعله ورند
نسیم مهربانی تو کی می وزد
آدما از جنس برگند . گاهی سبزند ، گاهی پائیزن و زردند . زمستون دیده نمیشن . تابستون سایبون سبزند. آدما خیلی قشنگن . حیف که هر لحظه یه رنگند ...
هر دم به بهانه ای تو را یاد کنم / افسرده دلم را به یاد تو شاد کنم
بی تو دل من چون کلبه ای محزون است / با یاد تو این خرابه آباد کنم . . .
گل نیست چنین سرکش و رعنا که توئی / مه نیست بدین گونه فریبا که توئی
غم بر سر غم ریخته آنجا که منم / دل بر سر دل ریخته آنجا که توئی . . .
در عشق تو از بس که خروش آوردیم
دریای سپهر را به جوش آوردیم
چون با تو خروش و جوش ما درنگرفت
رفتیم و زبانهای خموش آوردیم
مختارنامه/عطار
باید تو رو پیدا کنم شاید هنوز هم دیر نیست
تو ساده دل کندی ولی تقدیر بی تقصیر نیست . . .
اگر دریای دل آبی ست ? توئی فانوس شبهایش
اگر حرفی زدم از گل ? توئی مفهوم معنایش . . .
اندر دل من بدین عیانی که تویی
وز دیده من بدین نهانی که تویی
وصاف ترا وصف نداند کردن
تو خود به صفات خود چنانی که تویی
خواجه عبدالله انصاری
می خور که به زیر گل بسی خواهی خفت
بی مونس و بی رفیق و بی همدم و جفت
زنهار به کس مگو تو این راز نهفت
هر لاله که پژمرد نخواهد بشکفت
الله به فریاد من بی کس رس
فضل و کرمت یار من بی کس بس
هر کسی به کسی و حضرتی مینازد
جز حضرت تو ندارد این بی کس کس
خودم افتخار میکنم ? چون قلب کسی را تسخیر کرده ام که هنوز
کسی اجازه وارد شدن به آن را نداشته و نخواهد داشت . . .
ای عشق مرا به شطّ خون خواهی بُرد
چون قیس به وادی جنون خواهی بُرد
فرهاد صفت در آرزویی شیرین
دنبال خودت به بیستون خواهی بُرد
خدایم ای خدایم ای خدایم / صدایت میکنم بشنو صدایم
صدای خسته و تنها ترینم / که زیر موج نامهربانان شکستم . . .
من درد تو را ز دست آسان ندهم
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صد هزار درمان ندهم
دوستان عاشق شدن کار دل است / دل چو دادی ، پس گرفتن مشکل است
تا توانی با رفیقان همرنگ باش / یا مزن لاف رفیقی یا حقیقت مرد باش
ای کـــاش دلـــم اســیـــر و بــیـمار نبود
در بـــنـــد نــــگاه او گــــرفــتــار نــبـود
من عاشق واو زعشق من بی خـبر است
ای کــاش دل و دلــبــــر و دلـــدار نـبود
هیچوقت نگفته اند که به زور باید لبخند زد ? بعضی وقتها باید تا نهایت آرامش گریست
آنگاه تبسمی مهمان لبهایت میشود که زیباتر از رنگین کمان بعد از باران است . . .
اگر شهردار بودم.....
نمیدانم تو را مسئول ستاد باریافت می کردم یا می سپردم اخراجت کنن. !!!
چگونه توانستی از تکه های شکسته ی قلبم قلک بسازی ؟؟!!
آنجا که میدانی چشمان مشتاقی برایت اشک می ریزد ؛ زندگی به رنج کشیدنش می ارزد.
من یه نامه ی عاشقونه ام بازم کن، محتاج کمی نوازشم نارم کن، هر چند که سکه سیاهم ای دوست، در قلک دل پس اندازم کن...
زندگی تجربه تلخ فراوان دارد، دو سه تا کوچه و پس کوچه و یک عمر بیابان دارد...
میدونی چرا وقتی آدم بزرگ میشه با خودکار می نویسه؟ چون یاد بگیره که هر اشتباهی پاک نمیشه!
سلام خوبی ؟ یه سوال داشتم . تو دل منو ندیدی ؟ آخه از وقتی اومد دنبال تو دیگه بر نگشت !
از قلبم پرسیدم عزیزت کیه ؟ گفت اس ام اس بزن ببین کجا میره !
داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند ، این است که آنان از دوست
داشتن باز می مانند
چه شد ای پنجره شوق چرا بسته شدی . شاید از هم نفسی با دل ما خسته شدی
گرچه دوست نمیخرد ما را به ریالی . ولی نفروشم تار مویش به جهانی
وقتی هستی نیستم , وقتی نیستی هستم , وقتی هستم نیستی, وقتی نیستم هستی ای همه ی
نیست شده ی هستی من, هستی من نیست می شود وقتی تو نیستی
چه شد ای پنجره شوق چرا بسته شدی . شاید از هم نفسی با دل ما خسته شدی
گاهی وقتا آدما در عرض چند ثانیه دل کسایی رو که دوستش دارن میشکنن
منو بابت اون ثانیه ها ببخش . . .
رادیات قلب من از عشق تو آمد به جوش
گر نداری باورم ، بنگر به حال آمپرم !
عزیز تر از آنی که بگوییم دوستت دارم
محبوب تر از آنی که بگویم می خواهمت
نمی گویم مال من باش فقط گاهی به فکر من باش !
رفاقت ماجراست و جدایی یک قانون
پس به این ماجرا دل نبند چون قانون همیشه اجرا میشه !
قلب من با قلب تو خورده گره
نکنه ناز کنی باز کنی این دو گره
دو کلام حرف حساب باهات دارم
می خوام بگم با معرفت دوستت دارم
گل اگر خار نداشت
دل اگر بی غم بود
اگر از بهر پرستو قفسی تنگ نبود
زندگی عشق اسارت قهر آشتی همه بی معنا بود . . .